ذهـــــــنِ زیبــــــــــا / کتابهایی برای زندگی بهتر
- ذهـــــــنِ زیبــــــــــا / کتابهایی برای زندگی بهتر
تازههای هیرمند
- تازههای هیرمند
- پرفروشهای هیرمند
- کتابهای آینده
- تخفیف ویژه
مجموعه شهرزاد
- مجموعه شهرزاد
- مجموعه آرش
- مجموعه روزِ به
- مجموعه دیبا
مجموعه به زبان آدمیزاد
- مجموعه به زبان آدمیزاد
- مجموعه سهراب
- مجموعه زند
- مجموعه ایگو

وبلاگ
کتابفروشی ۲۴ ساعتهی آقای پنامبرا
«من به جاودانگی اعتقادی ندارم، اما از حسی که پنامبرا دربارهاش حرف میزند خبر دارم. سخت است در این کتابخانه راه بروی، انگشتانت را روی عطف کتابها بکشی و بعد حضور ارواح به خواب رفته را حس نکنی. اما این فقط یک حس است، نه یک حقیقت، به یاد داشته باشید: آدمها به چیزهای عجیبتر از این هم اعتقاد دارند.»
رابین اسلوان
انتشارات هیرمند
۴
۱۳۹۸/۹/۱۳ ۱۲:۴۰:۴۸
رابین اسلوان
https://hirmandpublication.com/testimonials/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b4%db%8c-24-%d8%b3%d8%a7%d8%b9%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%db%8c-%d8%a2%d9%82%d8%a7%db%8c-%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%85%d8%a8%d8%b1%d8%a7/
دختری در جنگ
« جنگ در زاگرب بر سر یک پاکت سیگار آغاز شد.»

سارا نوویچ
انتشارات هیرمند
۴
۱۳۹۸/۹/۱۳ ۱۱:۰۶:۳۱
سارا نوویچ

https://hirmandpublication.com/testimonials/%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d9%86%da%af/
دلقک خصوصی
« چطور باید کنجکاویام را ارضا و بدون خبر کردن کل دنیا این بوتس کارلوزوی ناقلا را پیدا میکردم؟ تنها چیزی که نیاز داشتم، تعقل، موشکافی، اختفا، و استمرار بود. شکر خدا، از این چهار کلمه، محض نمونه حتی یکیشان را بلد نبودم هجی کنم.»
جیمز فین گارنر
انتشارات هیرمند
۵
۱۳۹۸/۹/۱۳ ۱۱:۰۰:۰۳
جیمز فین گارنر
https://hirmandpublication.com/testimonials/%d8%af%d9%84%d9%82%da%a9-%d8%ae%d8%b5%d9%88%d8%b5%db%8c/
گربه بودن
گوش کن بارنی. امشب ممکنه یه ریزه دردسر برات پیش بیاد ولی این فقط یه لحظهی خیلی خیلی کوچیک از زمانه.
به ستارهها فکر کن. به ستارهی خودمون فکر کن؛ به خورشید. میلیاردها سال سن داره؛
ولی هر چی بشه، باز هم به تابیدن ادامه بده. ببین، تا سال بعد این قضیه دیگه فراموش شده.
تا ده سال بعد، وقتی یه ریش بلند درآوردی، دیگه حتی یادش هم نمیاری.

مت هیگ
انتشارات هیرمند
۵
۱۳۹۸/۱۲/۳ ۱۱:۳۷:۱۲
مت هیگ

https://hirmandpublication.com/testimonials/%da%af%d8%b1%d8%a8%d9%87-%d8%a8%d9%88%d8%af%d9%86/
مرد زنجبیلی
«باید با واقعیت زندگی روبرو شود. واقعیت...واقعیت. شاید بهتر بود با او کنار میآمدم. از پنیر خوشش میآید. چند روزی غذا نخورد ضعیف میشود. شاید با یک کمپوت هلو و خامه به خانه برگردم. همیشه عادت دارد هوای خانه را عوض کند. با کوچکترین بادی که از شکمم در میرود، تمام پنجرهها را باز میکند. انگار خودش هیچوقت ازش در نمیرود. حداقل من اگر هم تلنگم در برود، با آژیر خطر در میرود.»

جی.پی.دانلیوی
انتشارات هیرمند
۵
۱۳۹۸/۹/۱۳ ۱۲:۴۱:۵۱
جی.پی.دانلیوی

https://hirmandpublication.com/testimonials/%d9%85%d8%b1%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%ac%d8%a8%db%8c%d9%84%db%8c/
بیمار خاموش
«ما از تکههای مختلفی ساخته شدهایم؛ بعضیهایش خوب و بعضیهایش بد. ذهن سالم میتواند این ملغمه را تحمل کند و همزمان هم خوب باشد و هم بد. بیماری روانی دقیقاً یعنی فقدان این نوع درآمیختگی. در نهایت تماسمان را با بخشهای ناپذیرفتنی خویشتنمان از دست میدهیم.»

الکس میخائلیدس
انتشارات هیرمند
۴
۱۳۹۸/۸/۱۷ ۱۵:۴۷:۱۴
الکس میخائلیدس

https://hirmandpublication.com/testimonials/%d8%a8%db%8c%d9%85%d8%a7%d8%b1-%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%88%d8%b4/
خدمتکارم جیوز
« کاملاً مطمئن نیستم، اما گمانم شکسپیر یا یک نفر با مغزی همتراز او بود که میفرمود: "دقیقاً همانوقتی که فکر میکنی همهچیز بر وفق مراد پیش میرود، و درگیر امور معمولت هستی، چرخ گردون خودش را میرساند پشت سرت و با یک لولهی سربی در دست ازت پذیرایی میکند." خب، این بابا هر کسی بوده، حرفش را باید با آبطلا نوشت. برای من هم دقیقاً همین اتفاق افتاد.»
پی.جی.وودهاوس
انتشارات هیرمند
۴
۱۳۹۸/۹/۱۳ ۱۱:۳۰:۴۰
پی.جی.وودهاوس
https://hirmandpublication.com/testimonials/%d8%ae%d8%af%d9%85%d8%aa%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%85-%d8%ac%db%8c%d9%88%d8%b2/
گنگمحل
« این مادرم بود که اولین بار، قصهی اکبر خان را برایم تعریف کرد. اکبر خان یک لالخانه ساخته بود؛ نه برای منفعت، و نه به قصد اثبات چیزی. شاید از سر کنجکاوی محض. هیچکس نمیداند آن خانه چه مدت برقرار بود، و چه بر سر کودکانی آمد که آنجا به همراه مستخدمین خاموششان محبوس بودند. کسی نمیداند؛ چون داستان گنگمحل، تنها بخشی از یک داستان طولانیتر بود. حکایتی درهم پیچیده و اشارهای گذرا برای نشان دادن شخصیت اکبر شاه گورکانی. امپراتور خوانشپریش مغول که غنیترین کلکسیون کتاب دنیا را در آن دوران داشت.»
جان برنساید
انتشارات هیرمند
۴
۱۳۹۸/۹/۱۳ ۱۱:۱۴:۲۵
جان برنساید
https://hirmandpublication.com/testimonials/%da%af%d9%86%da%af%e2%80%8c%d9%85%d8%ad%d9%84/
درون آب
« گذشته مثلِ دستهای پرستو که از لای پرچین بیرون میزنند به سمتم هجوم میآورد، گیجکننده و گریزناپذیر.»
پائولا هاوکینز
انتشارات هیرمند
۴
۱۳۹۸/۹/۱۳ ۷:۴۸:۳۷
پائولا هاوکینز
https://hirmandpublication.com/testimonials/%d8%af%d8%b1%d9%88%d9%86-%d8%a2%d8%a8/
در پناه هیچ
« خیلی از ما اینطور زندگی میکنیم. میلیونها نفر. بههرحال این هیچ اهمیتی ندارد، همه این مکانها شبیه هم هستند و آخرسر با هم اشتباه گرفته میشوند. در گوشه کنار کشور پخشاند و به هم میرسند، پارچهای را می بافند، یک شبکه، یک لایه، دنیایی موازی و ناشناخته. میلیونها خانه عین هم با دیوارهای بدقواره، بژ، صورتی، میلیونها پنجره کرکرهای که رنگشان پوسته پوسته شده، درهای گاراژ که خوب چفت نشده، باغچههایی پنهان پشت خانهها، تاب، کباب پز، بنفشههای فرنگی، شمعدانیها و میلیونها تلویزیون روشن.»

اولیویه آدام
انتشارات هیرمند
۴
۱۳۹۸/۹/۱۳ ۱۱:۰۳:۱۹
اولیویه آدام

https://hirmandpublication.com/testimonials/%d8%af%d8%b1-%d9%be%d9%86%d8%a7%d9%87-%d9%87%db%8c%da%86/
دفترچه یادداشت قرمز
« او یک معما بود. شبیه نگاه کردن به کسی از پشت شیشهی بخار گرفته. مثل کسی بود که در رؤیا دیده باشی، اما به محض این که سعی میکنی به خاطر بیاوریاش، چهرهاش محو میشود.»

آنتوان لورن
انتشارات هیرمند
۵
۱۳۹۸/۸/۱۷ ۱۰:۳۷:۱۲
آنتوان لورن

https://hirmandpublication.com/testimonials/%d8%af%d9%81%d8%aa%d8%b1%da%86%d9%87-%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa-%d9%82%d8%b1%d9%85%d8%b2/
۴.۴
۱۱
انتشارات هیرمند