همهی بیوگرافیهای منتشرشده از بریژیت ژیرو در یک جملهی واحد خلاصه میشوند: او سال ۱۹۶۰ در الجزایر (شهر سیدی بِل آبِس[۱]) به دنیا آمده است و امروز در لیون زندگی میکند. بعضی جاها چند جملهی دیگر به آن جملهی واحد اضافه میشود، اینکه ژیرو پس از تجربهی کارهای مختلفی چون کتابفروشی، روزنامهنگاری و ترجمه، خودش را تماماً وقف نوشتن کرده و به مدت سیزده سال مشاور جشنوارهی ادبی شهر برون[۲] بوده است. به این هم اشاره میشود که او دبیر مجموعهی ادبی «لا فوره»[۳]در انتشارات استوک[۴] است، جایی که همهی کتابهای خودش هم منتشر شده است. اما یک چیز قطعی است، هویت مضمون اصلی همهی آثار برژیت ژیرو است و نویسنده با رویکرد به این مضمون، در هر کتاب، نقابی از خود و شاید از زن به معنای مطلق آن برمیدارد.
همهی کتابهای بریژیت ژیرو مونولوگِ یک «من» در زمان حال هستند برای روایت رابطهی او با موقعیتی که همان لحظه تجربهاش میکند. نویسنده با ریتم شخصیت اثر جلو میرود و عواملی را بهدقت بررسی میکند که نوعی گسست، گذار یا فقدان به بار میآورند. اگرچه رمان، هنر تحریف و دور زدن احساسات تجربهی زیستهی نویسنده است، اما روایت «من» این ترس را هم در پی دارد که خواننده حرفهای راوی را بهمثابه زندگینامهی نویسنده تلقی کند. شاید از اینروست که ژیرو در اولین اثرش، اتاق والدین (۱۹۹۷) برای راوی صدایی مردانه برمیگزیند و سرگذشت «من» ی را روایت میکند که پس از گذراندن سالها در زندان به اتهام قتل پدرش، تنها جایی که برای بازگشت دارد خانهی خودشان است؛ چون فقط مادرش میتواند درک کند که چرا او پدرش را کشته است. ظاهراً ژیرو با این انتخاب از خطر یکیانگاری با شخصیت خود در امان میماند. چارچوبی ساختگی به دست میدهد برای گریز از خود و پرداخت به احساساتی که با پرسشهای خود پیرامون وجود انسانی مرتبط است. اما خیلی زود این ترفند را کنار میگذارد و در کتاب دومش، نیکو (۱۹۹۹)، روایت را میسپرد به دختر جوانی که شاهد بزرگ شدن برادر کوچک و شکنندهاش است که نمیتواند در خانوادهای از هم پاشیده، بین پدری مستبد و مادری که خود را وقف بیمارانش کرده، جایگاهش را پیدا کند. خواهر میخواهد از برادرش حمایت کند اما در این کار موفق نیست. کتاب سوم ژیرو، حالا (۲۰۰۱)، بیشتر از دو کتاب قبلی به نویسنده نزدیک است و «منِ» این کتاب، زنی نویسنده و ساکن لیون است که شوهرش در یک سانحهی موتورسیکلت فوت کرده و حالا زندگی برای او به دو زمان تقسیم شده: حالا و گذشته. «حالا» ی بدون شوهرش و «گذشته» ی با او. این کتاب برندهی جایزهی وِپلر[۵]شد و بیشتر از دو کتاب قبلیِ ژیرو، نویسندهای را به ادبیات فرانسه معرفی کرد که چیزهای ساده، مستقیم و عینی را دوست دارد؛ گرچه گاهی بین کلمات ساده و جملههای کوتاهش تصویرهای عجیبی سُر میدهد که خواننده انتظارش را ندارد. نثر این نویسنده سهل و ممتنع و عاری از هر نوع پیچیدگی و زوائد است، انگار جملهها صیقل خوردهاند که صاف و سبک به هدف بنشینند. شاید از اینروست که سه رمان اول ژیرو و تقریباً همهی آثار بعدیاش، کتابهای فشرده و کوتاهی هستند که منتقدان ادبی در اطلاق نامِ رمان یا داستان بلند بر آنها اختلاف نظر دارند.
با بررسی آثار بریژیت ژیرو میشود به چند دلمشغولی عمدهاش رسید: رابطه با جنس مذکر، مردانگی، شکنندگی، رابطهی سلطهگر ـ زیر سلطه (در خانواده، زوج، محل کار)، هویت و دشواری یافتن «جای درست» برای زندگی؛ چراکه خودِ او طی کودکی تا نوجوانی بیوقفه از جایی به جای دیگر نقل مکان کرده است. تقریباً همهی این دلمشغولیها را میتوان در یازده داستان کتاب عشق زیاد هم قیمتی نیست (۲۰۰۷) یافت. این یازده داستان، از پایان یک قصهی عاشقانه میگویند و راویشان صدایی زنانه است. ژیرو با این کتاب برندهی جایزهی گنکور داستان کوتاه شد و شهرتش بهعنوان نویسندهای صاحبسبک از مرز کشورهای فرانسهزبان فراتر رفت. بهنظر بسیاری از منتقدان ادبی، نثر ژیرو در این کتاب در اوجِ پختگی خود است و بعضی از داستانهای این مجموعه را نمونههای بسیار موفق راوی دوم شخص میدانند.
با رمان یاد میگیرم (۲۰۰۵) ژیرو به یادگیری خواندن میپردازد، همچنان با استفاده از «من»، اما «من»ی که «ما» را تداعی میکند. رمان، خط سیر دختری را از ۶ تا ۱۶ سالگی ترسیم میکند، دختری که کشف میکند چطور میتواند به دنیای بزرگسالان راه یابد. ژیرو در این کتاب از چیزی حرف میزند که به شخصیت انسان شکل میدهد و مدرسه را بهمثابه محلی مطرح میکند که تخیل را به ما یاد میدهد. محلی که در آن زندگی گروهی را یاد میگیریم. ژیرو در رمان سال غریب (۲۰۰۹) دوباره به مضمون یادگیری برمیگردد و سرگذشت دختر نوجوانی را روایت میکند که به آلمان میرود تا با اقامت در خانهی یک خانوادهی آلمانی، به یادگیری زبان آلمانی ادامه دهد. نقطهی عزیمت این رمان، نقطهای است که در بسیاری از رمانهای ژیرو تکرار شده است: سوگواری. لورا، سوگوار برادر کوچکش است که در یک سانحهی موتورسیکلت درگذشته است. مسئلهی اصلی رمان، بررسی این نکته است که وقتی به زبان غیرمادری حرف میزنیم، به آدمهای متفاوتی تبدیل میشویم. به محض اینکه درمییابیم فقط میتوانیم از دایرهی واژگان کوچکی استفاده کنیم، همین کمبودِ واژگان، موجب نوعی بیگانگی از خود میشود.
جای نگرانی نیست (۲۰۱۱)، دیگر رمان تحسینشدهی بریژیت ژیرو است که در آن دوباره به صدای راوی مردانه باز میگردد تا قصهی پدری را روایت کند که پسربچهاش، مهدی، سخت بیمار است. همکاران پدر با هم متحد میشوند و ۱۷۰ روز مرخصی برای همکارشان جور میکنند تا او بتواند ماهها کنار پسرش بماند. ژیرو در این رمان، نشان میدهد که بیماری میتواند زنجیرهای از تهدیدها، خطرها و حتی جنون را در پی بیاورد. پدر، مرد چهلسالهای است که تلاش میکند در عین پرستاری از پسرش، پدر، همسر و کارمند باقی بماند. این بار، یک مرد، نه یک زن، به رغم میلش مرخصی میگیرد و خانهنشین میشود تا از بچهاش مراقبت کند. طی سه سال بیمارداریِ مرد، با پرسشی اجتماعی و سیاسی مواجه میشویم: آیا بدون نگاه و توجه دیگران میتوانیم وجود داشته باشیم؟
بریژیت ژیرو اغلب با هنرمندان دیگر کار میکند. با پسرها (۲۰۱۰) حاصل یک قرائت موسیقیایی است به همراه موزیسینی به نام فابیو ویسکوگلیوسی[۶]. سال ۲۰۱۳، او با آلبَن دو لا سیمون[۷] پروژهای به نام پینگپنگ را اجرا کرد، نوعی قرائت/کنسرت که در آن متنهای نویسنده و ترانههای خواننده به روشی چشمگیر به هم جواب میدادند. ژیرو همچنین رقصنده و ژیمناست است. با همکاری کورگرافی به نام بئاتریس گَیَرد[۸] یک قرائت/ رقص اجرا کرد با عنوان چون من یک دختر هستم که نمایشی بدنی بود با دو بازیگر که نقش ذهن و بدن را به نمایش میگذاشتند چون از نظر بریژیت ژیرو نوشتار و بدن، یک چیز واحد هستند و هیچ جای تعجب ندارد که از برخورد این دو کتابی زاده شود. داشتن یک تن (۲۰۱۳) رمانی است که چند مرحله از زندگی یک زن را روایت میکند: اول، تن یک دختربچه که طی بدل شدنش به دختر، دستورهای اجتماعی، خانوادگی و حتی سیاسی را تحمل میکند. بعد، دختر نوجوان باید خودش را به آب و آتش بزند تا در نگاه پسرها وجود داشته باشد. رمان با روابط بین زوج ادامه پیدا میکند و از زندگی دو تن در یک فضا میگوید. و سرآخر به مرحلهی بارداری میرسیم؛ پناه دادن تنی دیگر در تن خود.
اصغر نوری
۲ تیر ۹۴
[۱][۱] . Sidi-Bel-Abbès
[۲][۲] . Bron
[۳][۳] . La Foret
[۴][۴] . Stock
[۵][۵] . Wepler
[۶][۶] . Fabio Viscogliosi
[۷][۷] . Albin de la Simone
[۸][۸] . Béqtrice Gaillard