«چاینا میهویل»، متولد ۱۹۷۲ در نورویچ انگلستان، فارغالتحصیل روابط بینالملل از London School of Economics است. پایاننامهی دکترای او علاوه بر انگلستان (در سال ۲۰۰۵) در سال۲۰۰۶ در آمریکا نیز منتشر شد. با این حال میهویل شهرتش را نه از سابقهی آکادمیک بلکه از نوشتن داستانهای فانتزی به دست آورده است. آثار او گاه در زمرهی آثار علمیتخیلی دستهبندی میشود، هر چند که او بیشتر خود را به سنت داستانهای ناروال یا ادبیاتِ عجیبِ نو ( New weird fiction) منتسب میداند.
فضای فانتزیِ ناب، بینش عمیق و دلالتهای سیاسی-اجتماعی و گاه وجودیِ آثار وی موجب شده که اغلب با نویسندگانی چون کافکا و جورج اورول قیاس شود، هر چند که برخی منتقدان برآنند که میهویل برای همپایه شدن با این نویسندگان هنوز راه درازی در پیش دارد. با این حال او را از مهمترین فانتزینویسان حال حاضر جهان میدانند.
در دو دههی اخیر دریافت جوایز بسیار یا نامزدیِ دریافت این جوایز در کنار نقدهای مثبت منتقدان و استقبال هوادارن او را به یکی از مطرحترین چهرههای ادبیات فانتزی تبدیل کرده است.
آثار میهویل از سال ۱۹۹۸ تا به امروز جوایز زیر را ربوده یا نامزد دریافت آنها بودهاند:
- International Horror Guild
- Bram Stoker
- Arthur C. Clarke Award
- British Fantasy Award
- Hugo Award, Nebula
- World Fantasy Award
- Locus Award
- British Science Fiction
- Philip K. Dick Award
رمان شهر و شهر، اثری مشهور با ژانری متفاوت، از چاینا میهویل است که در سال ۲۰۰۹ در انگلستان و ایالات متحده منتشر شد.
داستانِ این کتاب در دو شهر با نقطهی جغرافیایی مشترک یا به اصطلاح موازی، به نامهای «بِسِل» و «اُلکوما» میگذرد.
قصه با پیداکردن جسد زنی در بسل آغاز میشود که از ساکنانِ الکوماست و کارآگاه بسل برای حل این پروندهی قتل باید به آلکوما نیز گریزی بزند. شهروندان هردو شهر از کودکی میدانند رفتوآمدِ میانِ دو شهر ممنوع است، مگر به اجازهی مقاماتِ «بریچ» که تنها ساختمان مشترک میان دو شهر و بهعبارتی مرز میان آنهاست.
در ادامه پیگیریهای کارآگاه به نتایجی میرسد که کمکم بهوجودِ شهر سومی در فضای بین این دوشهر مشکوک میشود…
.
این رمان برندهی جوایز بیشماری از جمله:
جایزه لوکوس برای بهترین رمانِ فانتزی،
آرتور سی کلارک،
جایزه جهانی فانتزی و
جوایز BSFA و Titacle Red Kitschies
و نامزد دریافت جایزه جان دبلیو کمپبل برای بهترین رمان علمی تخیلی شد.
اقتباس تلویزیونی چهار قسمتی نیز در سال ۲۰۱۸ توسط بیبیسی تولید و پخش شد.
فضای فانتزی خاص در کنار یک پیرنگ پلیسیـجنایی، جلوهای ویژه به این اثر بخشیده است که آن را در هر دو ژانر به اثری منحصر به فرد بدل میکند. استفاده از عناصر آشنا و امروزی در زمینهای نامتعارف و غریب فضایی ایجاد میکند که دلالتهای سیاسی اجتماعی و وجودی اثر را ملموستر میسازد و به خواننده اجازه میدهد به راحتی معادلهای معنایی اثر را در زندگی روزمرهی خود و در فضای فرهنگی و تاریخی خود بیابد.
ندیدنِ عامدانه که به عنوان یک قانون سیاسیـاجتماعی در بسل و الکوما (شهرهای فرضی این رمان) اعمال میشود را میتوان در هر سازوکار قضایی/حقوقی/اخلاقی که وجوهی از زیست روزمره را قاعدهگذاری میکند به نحوی تشخیص داد. قانون درونی شدهی ندیدن در شهروندان این دو شهر نوعی گفتمان انضباطی غالب است که کار و وظیفه ذاتیاش این است که با تمام ابزارهای نظارتی و ارزشگذاری ممکن خود را به عنوان گفتمان غالب حفظ کند. و نکتهی جالب توجه رمان در این است که اثر این معانی را نه در یک قالب عمدتاً فلسفی بلکه در ژانری مطرح میکند که کمتر برای بیان چنین مضامینی به کار رفته است: ژانر پلیسیـجنایی.
میکاییل مورکاک منتقد ادبی گاردین در وصف شهر و شهر چنین مینویسد:
میهویل با ظرافت استعارهای از زندگی مدرن میسازد که در آن عادت به «ندیدن» ما را قادر میسازد که چیزهایی که مستقیماً بر زندگی آشنای ما تأثیر ندارند را نادیده بگیریم. اما نمیخواهد که ما داستان او را به عنوان یک تمثیل بدانیم بلکه آن را در قالب یک داستان پلیسی جنایی که در موقعیتی عجیبوغریب روی میدهد به ما عرضه میکند… میهویل در این رمان بار دیگر خود را به عنوان نویسندهای اصیل و باهوش اثبات میکند.
با اینحال گسترهی معنایی رمان، محدود به نقل قول فوق نیست و اثر بر خوانشهای متنوعی گشوده است که میتواند برای سلایق مختلف برانگیزاننده باشد. امید است این نخستین ترجمهی فارسی اثری از میهویل، بابی شود برای آشنایی بیشتر مخاطب فارسیزبان با این نویسندهی جهانی.
و اما چند نکته در باب ترجمهی اثر:
ساختن فضای فانتزی اغلب مستلزم ساختن مفاهیم و مکانهای ویژهای است که در جهان واقع معادلی ندارند. میهویل برای نامگذاری این مفاهیم و مکانها گاه از کلمات آشنا در معنایی جدید بهره میبرد و گاه کلمات جدیدی جعل میکند که خواننده (حتی در زبان اصلی) برای درک آن باید حوصله به خرج دهد و پا به پای راوی پیش برود. نویسنده برای نامگذاری مکانهای چون مناطق محض، بیگانه و هاشوردار از کلمات موجود استفاده کرده و برای اشاره به مفهومی خاص که در متن خواهید دید واژهای جعل کرده که مترجم آن را به صُغرافیایی برگردانده است.
از دیگر نکاتی که اشاره به آن میتواند خوانش متن را برای خواننده تسهیل کند کلمهی «بریچ» است. با وجود آن که این واژه در فارسی معادل معنایی دارد (به معنی نقض کردن، ایجاد شکاف کردن، رخنه کردن و …) اما مترجم به این نتیجه رسید که ترجمه نکردن آن به حفظ فضای فانتزی و غریب اثر کمک خواهد کرد.این کلمه هم برای اشاره به بزرگترین جرم ممکن برای شهروندان هر کدام از شهرها به کار میرود، و هم برای ارجاع به نهادی که مسئول رسیدگی به این جرم است، و نیز افراد وابسته به این نهاد. هر جا که معنای اول، یعنی خودِ جرم مورد نظر بود بریچ به صورت معمولی نوشته، و هر جا که نهاد یا افراد وابسته به آن نهاد مورد نظر باشد کلمه بریچ به صورت برجسته نوشته شده است.
این رمان توسط نریمان افشاری به فارسی ترجمه و در نشر هیرمند منتشر شده است. جهت مشاهده کتاب در سایت، کلیک کنید.